*در آذرماه 1391 با دعوت بخشی از حوزه ی علمیه ی قم، برای عده ای از طلاب و روحانیون در باره ی دین زرتشتی سخنانی ایراد کردم. عنوان سخنم «هیچستان» و برگرفته از مطالب این وبلاگ بود. خلاصه ی آنچه گفتم:
بسم الله الرحمن الرحیم
در این جلسه نشان می دهیم که امروزه دست روی هیچ چیزی نمی توانیم بگذاریم و با اطمینان بگوییم: زرتشت آورنده ی آن است یا به آن سفارش کرده باشد. برای همین است که عنوان «هیچستان» را برای صحبتم برگزیدم.
زرتشت
رکن اصلی هر دین پیامبر آن است. پیامبر دین زرتشتی از همه جهت ابهام دارد:
یک) زمان تولد. زمان تولد او را با پنج، شش هزار سال اختلاف گفته اند. (اینجا) ششم فروردین را روز تولد او می دانند حال آنکه ابوریحان بیرونی این روز را روز مناجات زرتشت با خدا نگاشته است نه تولد او. (آثار الباقیه، ص 329) (اینجا)
دو) مکان تولد. زادگاه او را از شرق تا غرب ایران گفته اند. طبری قول دیگری را نقل کرده و آن، تولد زرتشت در فلسطین است. (ترجمه تاریخ طبری، ج2، ص 456) در منابع دیگر نیز این سخن آمده است. (اینجا)
سه) زندگی زرتشت. نقل ها در مورد زندگی زرتشت به دلیل اینکه صدها یا هزاران سال سینه به سینه نقل شده، قابل اعتماد نیستند و هیچ خبر اطمینان بخش در مورد زندگی او در دست نیست. اصلا چرا به او «زرتشت» گفتند. معنای این کلمه معلوم نیست. حدود ده جور آن را معنا کرده اند.
چهار) تعداد زرتشت ها. برخی قائلند یک زرتشت وجود داشته. بعضی می گویند سه زرتشت و برخی وجود او را از اساس منکر شده اند و او را شخصیتی خیالی دانسته اند. البته ما قائل به خیالی بودن زرتشت نیستیم اما ابهامها در مورد او به قدری زیاد است که در عمل با شخصیتی توهمی و خیالی تفاوت ندارد.
پنج) آرامگاه زرتشت. برخی آرامگاه او را در بلخ می دانند و برخی در آذربایجان. دلایل هیچ طرف قابل اعتماد نیست و لذا برخی قائلند که هیچ مکانی را نمی توان آرامگاه او دانست. (اینجا)
کسی که از همه نظر در ابهام است چگونه می توان سخن و رفتار و دینی را به او نسبت داد؟ فقیهان ما وقتی ببینند شخصی صد سال بعد از امام صادق(ع) حدیثی از آن حضرت نقل می کند، زمانی سخن او را می پذیرند که بگوید: این سخن را از که شنیده است و او از چه کسی تا برسد به امام صادق(ع) و به همین مقدار بسنده نمی کنند بلکه باید قابل اطمینان بودن همه ی واسطه ها معلوم باشد. اما وقتی کسی چند هزار سال بعد از زرتشت، چیزی از او نقل می کند، اگر زرتشتیان خوششان بیاید می پذیرند. کاش معلوم بود چندهزار سال بعد نقل می کند. این نیز معلوم نیست.
کتاب آسمانی
در گذشته های دور کتاب آسمانی زرتشتیان را بر دوازده هزار پوست گاو می نوشتند. آنچه امروزه بعنوان اوستا می شناسیم و به همت دکتر جلیل دوستخواه چاپ شده، حدود 850 صفحه است. اما زرتشتیان قائلند که بیشتر آن، تحریف شده و تنها بخش گاتها از اوستا باقی مانده است.
گاتها چهل، پنجاه صفحه بیشتر نیست. زرتشتیان که ادعا دارند دینشان می تواند جهانی شود، چگونه با این تعداد برگ می توانند، پاسخگوی نیاز بشریت باشند؟
کتابی که سخنی از احکام شرعی در آن به میان نیامده، چگونه می توان با آن، پرسش های فراوان را پاسخ داد؟ در وبلاگم چند پرسش را مطرح کردم و از زرتشتیان خواستم جواب آن را از گاتها نشان دهند اما جوابی نرسید. مثلا حکم زنا چیست؟ (اینجا)
کاش معنای همین چند صفحه معلوم بود. ژان کلنز (Jean Kellens) که سالیان دراز اوستا را تحقیق و تدریس کرده باور دارد ما هنوز نیمی از معنا و مفهوم گاتها را نمی دانیم. سپس توضیح می دهد که مترجمان گات ها ذهنیت های خود را به این کتاب تحمیل کردهاند. (مقالاتی در باره زردشت و دین زردشتی، ص 41)با توجه به آنچه در مورد شخصیت زرتشت گفتیم، نمی توان ثابت کرد که همین چند صفحه هم برای زرتشت باشد. زرتشتی ها خیلی تلاش دارند حتی با دلیل های سست و مضحک، اثبات کنند که این مقدار برای زرتشت است. دکتر اردشیر خورشیدیان ـ رئیس انجمن موبدان تهران ـ یازده دلیل آورده تا نشان دهد گاتها برای زرتشت است. به خلاصه ی دو دلیل اول او توجه کنید:
دلیل 1 ـ پیروان بسیاری از مذاهب جهان تصور می کنند که تنها دین آنان برحق است و بقیه دوزخی هستند. در حالی که هرکس به اصول ادیان خدایی باور داشته باشد و کوشش کند به خدا نزدیک باشد، در بهشت جای دارد.
دلیل 2 ـ پیروان بسیاری از مذاهب گوناگون در تلاشند تا با دید خود، دنیا را ببینند؛ چون مخاطبانشان پیروان همان مذهب هستند و مسائل را یک طرفه مطرح می کنند. (اینجا)
آیا این حرفها ربط به گاتها دارد تا بتوان با آنها اعتبار آن را نشان داد؟! بعید است دکتر خورشیدیان، از سستی این دلیل ها ناآگاه باشد. به نظر می رسد ردیف کردن اینها برای این است که به خواننده ی کم دقت، القا کند که یازده دلیل برای اعتبار گات ها آورده است و در نتیجه این کتاب را معتبر نشان دهد.
تنها چیز قابل اثبات آن است که گاتها کتابی کهن و برای چند هزار سال پیش است. اما مگر چند هزار سال پیش تنها زرتشت عالم بوده؟ آیا دانشمندان دیگر نبوده اند؟ مگر پیامبرانی نداشتیم؟ از کجا این کتاب برای آنها نباشد؟ (اینجا)
وقتی که باستان پژوه برجسته دکتر پرویز رجبی (درگذشت: 1390) در اواخر حیات خود، در مصاحبه ای (اینجا) اعتبار گاتها را زیر سؤال برد، زرتشتی هایی که ادعای آزاداندیشی دارند به شدت برآشفتند و سخن از شکایت به میان آوردند. (اینجا)
یک بار با من هم تماس تلفنی گرفتند و غیر مستقیم سخن از شکایت پیش کشیدند اما به آنها گفتم که من بحث علمی می کنم اگر جوابی دارید بگویید و من پاسخ شما را در معرض دید عموم قرار خواهم داد. (اینجا)
نسبت های بی جا
ذهنیت عموم مردم در مورد بعضی امور این است که به زرتشتی ها تعلق دارد یا اینکه خود زرتشتی ها چنین ادعاهایی را دارند حال آنکه قابل اثبات نیست. چند مورد را اینجا بر می شمرم:
یک) شعار «اندیشه ی نیک، گفتار نیک، کردار نیک». برخی پژوهشگران این شعار را از اساس برای زرتشتیان نمی دانند و قائلند که در سال های اخیر آن را برای خود برگزیده اند (اینجا) و برخی دیگر آن را شعاری ایرانی می دانند و زرتشتیها به عنوان ایرانی آن را پذیرفته اند نه اینکه جزء دینشان باشد. (اینجا)
دو) آتشگاه ها. آتشگاه هایی که باقی مانده معلوم نیست جنبه ی آیینی برای زرتشتیان داشته است. معمولا آتشگاه ها را بر بلندی و در کنار چشمه ها می ساختند و با روشن کردن آتش در آن، هم راه را به دیگران نشان می دادند و نیز محلی بود برای استراحت مسافران. به قول موبد رستم شهزادی از طریق آتشگاه ها به دیگران پیام ارسال می کردند. (اینجا) به قول موبد دکتر کورش نیکنام این آتشگاه ها قبل از زرتشت نیز وجود داشته اند. (اینجا) و به قول رضا مرادی غیاث آبادی چارطاقی ها تقویم های آفتابی بوده اند نه محل روشن کردن آتش. (اینجا)
سه) آتش . با توجه به اینکه معلوم نیست زرتشت چه دین و آیینی آورده، نمی دانیم آیا آتش جزء دین زرتشتی بوده یا نه. چه بسا مردم به دلیل نیاز حیاتی به آتش، کم کم در نظرشان قداست یافته لذا در گذشته های دور، در برخی سرزمینهای دیگر نیز آتش مقدس بوده است. زرتشتیان این قداست را تا امروز حفظ کردند اما دیگران کنار گذاشتند. این قضیه مانند روشن کردن شمع در روشنایی از سوی بعضی مسلمانان است. (اینجا)
چهار) فروهر. آنان سه ردیف پر در بالهای فروهر را اشاره به سه بخش شعارشان می دانند و سه ردیف پر در دم را اشاره به عکس آنها می دانند یعنی اندیشه و گفتار و کردار بد. در حالی که بعضی نگاره های برجای مانده از هزاره های گذشته چهار ردیف پر در بال دارند یا دو ردیف در دم. (اینجا) اگر این نقش برای زرتشتیان است چرا در هیچ اثر باقی مانده از دوره حکومت زرتشتی ساسانی چنین نقشی وجود ندارد؟ (اینجا)
پنج) نوروز. اسطوره شناس برجسته دکتر مهرداد بهار نوروز را جشنی ایرانی می داند نه زرتشتی. یکی از دلایل او این است که اگر این جشن جنبه ی دینی داشت در اوستا ذکر می شد. (اینجا و اینجا)
شش) چهارشنبه سوری. زرتشتیان برای آتش احترام فراوان قائلند و هیچگاه از روی آن نمی پریدند و آرزو نمی کنند که دردهایشان به آتش منتقل شود و سلامت آتش به آنها. از سوی دیگر قبل از ورود اسلام به ایران، روزهای سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد و ایام هفته مطرح نبود. بنابراین روزی به نام چهارشنبه شناخته نبود. (اینجا)
هفت) کورش و داریوش. زرتشتیان چنان از کورش و داریوش تجلیل می کنند که شخص ناآگاه تصور می کند این دو شخصیت تاریخی، زرتشتی بوده اند و حتی زرتشتیان به زرتشتی بودن آن دو تصریح می کنند حال آنکه دلیلی برای زرتشتی بودنشان وجود ندارد. (اینجا)
امور دیگری چون جشن سده و مهرگان همین سرنوشت را دارند. خلاصه، زرتشتی ها هر سنت ایرانی و هر افتخار ایران را ـ که ریشه در قبل از اسلام دارد ـ به نفع خود مصادره می کنند.
با توجه به آنچه گفته شد. امروزه هیچکس نمی تواند خود را پیرو واقعی زرتشت بداند؛ زیرا ما چیزی از زرتشت نداریم تا کسی بخواهد به آن عمل کند یا به آن معتقد شود. برای همین است که انجمن موبدان یا موبدهایی که از آنها در مورد احکام شرعی زرتشتی سؤال می شود، ناچارند هرچه به ذهنشان برسد به عنوان دین زرتشتی پاسخ دهند و الا باید براساس کتابهای نامعتبر جواب دهند. (اینجا) به دلیل سستی پایه های این دین، موبدان در بحث های اعتقادی، همینکه متوجه شوند طرف مقابل، اطلاعاتی دارد، به هیچ وجه وارد بحث نمی شوند. (اینجا)
امروزه اکثر قریب به اتفاق زرتشتیان به برنامه های آیینی خود پایبند نیستند و تنها اسم زرتشتی بر آنها باقی مانده است.
تذکر پایانی
آنچه گفتم، گوشه ای از وضعیت دین زرتشتی در عصر حاضر است و خودشان معترفند که روز به روز زرتشتیان از دین خود دست بر می دارند (اینجا و اینجا) و تصریح می کنند که فقه زرتشتی هیچ ربطی به زرتشت ندارد (اینجا). جای شگفتی است با وجود چنین وضعیتی، بعضی جوانان ما جذب اینها شده اند! گذشته از عوامل سیاسی، یک عامل مهم، کوتاهی روحانیها و دیگر متخصصان علوم اسلامی در ارائه ی صحیح اسلام به نسل جوان است. با عقل جور در نمی آید کسی اسلام با این عظمت و پرمحتوایی را کنار گذارد و متمایل به این دینی شود که سراسر تحریف است. ما کوتاهی کرده ایم که چنین اتفاقی افتاده است. «آبادی میخانه زویرانی ماست / جمعیت کفر از پریشانی ماست.»
هرکدام ما که توانایی داریم پیام اسلام را به دیگران برسانیم و با دیگران بحث اعتقادی کنیم، موظف به آن به ویژه از طریق اینترنت هستیم. با این کار هم به دیگران خدمت کرده ایم و هم به خودمان. خدمت به دیگران این است که آنان را با اسلام آشنا می کنیم و خدمت به خودمان آن است که بیشتر متوجه می شویم ادیان دیگر چقدر کم محتوا هستند و به عظمت اسلام پی می بریم. از وقتی که وبلاگ «گفت و گو با زرتشتیان» را راه انداخته ام، روز به روز اعتقادم به اسلام بیشتر شده است.